بهترین هدیه زندگیمون 2

بسم رب   و اماااا شیطنت های گل پسری شروووووع میشود:           متاسفانه کلا از این فاصله کارتون نگاه میکنه و ما همش در حال عقب کشیدن آقا میثم و علی آقا از جلوی تلویزیونیم   اااااهههههههه دختر عمه که میگن اینههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟چنقده ناااازه! اینم از لحظه سال تحویل سال 1396 بغل باباحاجی: ...

بسم رب   پسر گلم بعد از کمی درد لثه و تب یبار موقع ناهار وقتی داشتم بهش آب میدادم متوجه شدم که صدای تق تق میاد و بعلههههه گل پسرم دندون درآورده.حسابی ذوق کردیم و خودشم حسابی شاد و سر حال بود . خدایا شکرت   البته چون یه هفته مونده بود به تولد داداش علیش یه جشن مختصر و کوچولو تو خونه بابا حاجی براش گرفتیم.   اولین دندونت مبارکت باشه گل پسرم امیدوارم همه غذاهایی که با دندونات قراره بخوری  لقمه پاک و حلال باشه . اینم گل پسرم با تاج دندونیش که با نمد براش درست کردم: اگه وقت بود مثل جشن دندونی علی براش کیک دندونی سفارش میدادم ولی چون عجل...

بسم رب   ببری کوچولوی مامان او شش ماهگی:   پسرای گلم با کاپشنای جدیدشون: آقا میثم در اواخر شش ماهگی آماده واسه حرکت:   پرواااااااز خیلی اینکارش با مزه بود نمیدونم چرا هر دفه میومد بالا که راه بیفته یهو اینکارو میکرد اونم خیلی جدی     بدون شرح   سختت نیست گل پسر؟؟   جشن پایان هفت ماهگی:     معرفی میکنم عشق میثم دستمال کاغذی وقتی ازش نگرفتمش اینطوری ذوق کرد بچم :   میثم در حال دن...

بسم رب     اینم از جیگر طلای مامااااان  از پایان سه ماهگی تا آخر پنج ماهگی   پسر فسقلی من حسابی زرنگ و زبله و برای یاد گرفتن همه چیز عجله داره.   روز به روز بزرگ و طلاتر میشه     یه عکس خوشگل پدر پسری   میثم و مامانش   در صف واکسن چهار ماهگی     جیگر طلاهای مامان در یک قاب دااالیییییی :   اینم از جشن ختنه سرون گل پسری   این پسر من ماشالله نداره؟؟؟؟؟ امام حسین نگهدارت مامانم مراسم شیرخو...

بسم رب شهریور 1395 بابلسر: اینم از گنجای ما: اینم فسقل خان با عروسک مورد علاقش:   ...

بسم رب   عکسهای تولد تا دو ماهگی:   جشن تولد ده روزگی بهمراه داداشی مهربون     ای جووووونم میثمم خوش بحالت که داداش به این مهربونی داری یا خدااااااا یعنی چی شدههههههه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! اواخر دو ماهگی و یه خواب آرووووم:   پسرای خوشگل و مهربوووونم ماشاالله بهتون اینم از خوشتیپ خان ...

بسم رب   سلاااااااااااااااااااام   بالاخره وبلاگ شمارم راه انداختم میثم کوچولوی مامان البته با یه عالمه تاخیر ولی قول میدم عکساتو مرتب بذارم اینجا درست مثل وبلاگ داداش علی  میثم کوچولوی من در روز بیست و هفتم خرداد سال 1395 بدنیا اومد. البته یکم عجله داشت و زودتر از موعد بدنیا اومد.از اولش بلا بود ورودش به خونه ما تو بهترین و پر برکت ترین  ماه سال یعنی ماه مبارک رمضان پر از برکت و زیبایی بود از همینجا بهت میگم میثم خوشگلم عشقم عمرم خوش اومدی .مامان و بابا و داداش علی خیلی خیلی دوستت دارن   بدون مقدمه بریم سراغ عکسا   اولین عکس ...